تا به قتلت عدو شتاب گرفت چرخ را سخت اضطراب گرفت ریخت خون مقدّست به زمین آسمان زاشک آب گرفت ابر خون ماه عارضت پوشاند همه گفتند آفتاب گرفت ناله مصطفی به گوش رسید موج خون زچشم بوتراب گرفت شد سیه رنگ آسمان از خشم که زخونت زمین خضاب گرفت آن تن پاره پاره را دربر گه سکینه گهی رباب گرفت شست زینب زاشک جسمت را بلکه از چشم خود گلاب گرفت بر تن پاره پاره داد سلام زآن بریده گلو جواب گرفت هردم از زخم بیحساب تَنَتْ خم شد و بوسه بیحساب گرفت
مسلمانان حسین مادر ندارد /غریب است و کسی بر سر ندارد ...! امروز صبــــــــــــــــــــــــــــــــر در برابرت تعظیم می کند حسین جان.
| نوشته شده توسط شقایق در پنج شنبه 89/9/25 و ساعت 6:25 صبح | نظرات دیگران()